به گزارش پایگاه خبری تحلیلی آوای لطیف:
دلنوشته بمناسبت هفته گرامیداشت بسیج :
به قلم :فرشید اباذری
هنوز سوز سرمای کردستان را به خاطر دارم …
هنوز هیئت اباعبدالله کردستان را به خاطر دارم …
هنوز شیرینی زندگی در کردستان زیر لبم حس میکنم …
هنوز دوستانم پیشمرگان کرد مسلمان را به خاطر دارم …
هنوز مزه شیر کردستان را به زیر لب دارم …
هنوز هم با خاطرات زندگی در کردستان ، کامیاران ، سقز،قروه ، سنندج و خصوصاً مریوان زندگی میکنم .
..
هنوز صدای شلیک گلوله های کوچه پس کوچه های مریوان را به خاطر دارم …
هنوز صدای بمباران هواپیماهای بعثی عراق را در گوش خود حس میکنم …
هنوز بمبی که به خانه مان خورد و همه جا ویران شد را یادم می آید …
هنوز باز های کودکانه با بچه های کرد خیابان فرمانداری مریوان شادابم میکند …
هنوز سرهای بریده شده بسیجی ها و پاسداران را به خاطر دارم …
هنوز پیکر پاک عمو حسن را که جلو خانه اش انداخته بودن و سرش به روی سینه اش گذاشته بودند را به خاطر دارم …
هنوز دلهره تعقیب کومله و دموکرات را در جاده ای مارپیچ کوهستانی در وجودم حس میکنم …
هنوز … هنوز … هنوز …
یادش بخیر …
یادش بخیر پناهگاهی که موقع وضعیت قرمز به انجا میرفتیم …
یادش بخیر حاج احمد معروف به کاک احمد (متوسلیان ) …
یادش بخیر عمو شریف …
یادش بخیر بروجردی …
یادش بخیر کاوه …
یادش بخیر … شب های پر ستاره مریوان، سقز …
یادش بخیر جنگل های آلواتان …
یادش بخیر … تیر و تر کش هایی که شیشه را می شکست و به در و دیوار میخورد …
یادش بخیر بمب هایی که شیشه های خانه را خورد میکرد …
یادش بخیر سپاه مریوان.،سقز بانه …
یادش بخیر …
یادش بخیر … چه روزها وشبهایی داشتیم …